جدول جو
جدول جو

معنی کنگ مرد - جستجوی لغت در جدول جو

کنگ مرد
(کُ مَ)
مرد ستبر و قوی هیکل. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کنگ در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
کنگ مرد
مرد ستبر و قوی هیکل: همه کنگ مردان چو شیر یله ابا طوق زرین و مشکین کله
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ گِ مُ)
چنگال مرغ، زین پوش. (اشتینگاس ص 401) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ مَ)
دهی از دهستان شش ده قره بلاغ است که در بخش مرکزی شهرستان فسا واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(تَ زَ)
دهی از دهستان بهمئی گرمسیر است که در بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان واقع است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
خراب شده و فرو ریخته: سمرقند کند مند بدینت کی افگند ک از چاچ ته بهی، همیشه ته خهی، (ابوالینبغی. مسالک الممالک ابن خرداذبه 25)، پریشان و خراب: مادر بسیار فرزندی ولیک خوار داریشان همیشه کند مند. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
ولگرد
فرهنگ گویش مازندرانی
آبادان، اکنون از این واژه مفهومی مغایر با معنی ابتدایی
فرهنگ گویش مازندرانی
مرز پهن زمین مزروعی
فرهنگ گویش مازندرانی
نهری که از رود هراز آمل منشعب می شود
فرهنگ گویش مازندرانی
تیله ی سنگی
فرهنگ گویش مازندرانی
چهارپایه ی کوچکی که بر روی آن نشینند و نشا را از خزانه جدا
فرهنگ گویش مازندرانی